آبنبات تلخ

Part:71
لارا : عوضی
سمتش حجوم بردمو با همه قدرتم بهش مشت میزدم و داد میکشیدم که یهو آجوما اومد داخل
آجوما : چه خبره چیکار میکنی لارا بیا اینور(نگران)
ته : ولش کن بزار خودشو خالی کنه
آجوما : اما ارباب
ته : گفتم برو
لارا : عوضی کثافت لعنتی چرا این کارو کردییی( داد و گریه )
آجوما : تحمل نکردم لارا رو کشیدمو بغلش کردم
لارا : هقققق آجوما
آجوما : هیس دخترم اروم باش
آروم سرشو نوازش میکردم
ته : رفتم از اتاق بیرون برای اولین بار از کارم پشیمون شدم فهمیدم اشتباه کردم فهمیدم علاقه زیادم به لینا باعث شده همرو اذیت کنم من دیگه چجور آدمیم همه عزیزانمو نابود کردم لعنتی
آجوما : لارا رو آروم بردم سمت تخت و بغل کردمش آروم سرشو نوازش میکردم
آجوما : لارا دخترم میخوای برام تعریف کنی چی شده چرا انقدر عصبی و ناراحتی
لارا : آجوما ا..اون...‌ب....بهم..ت...تجا..وز..کرد(بغض)
آجوما : هیس دخترم آروم باش نگران نباش من پشتتم کنارتم
لارا : آجوما تو مثل مادر نداشتمی خیلی دوست دارم
زینگگگگگ
لارا : آجوما در میزنن
اجوما : تو همین جا باش من میرم استراحت کن باشه چیزی خواستی بگو
آجوما : درو باز کردم خانوم سوبین و هانی همراه با ارباب کوک بودن
آجوما : خوش اومدید
سووبین : آجوما لارا کو
نینا : اونیییی توجاس (اونی کجاس)
آجوما : لارا حالش خوب نیست داره استراحت میکنه (ناراحت)
سوبین : کوه کنده مگه(خنده)
هانی : سوبین ساکت آجوما چی شده
آجوما : تحمل نکردمو بغضمو ول کردمو اشک ریختم
سوبین : آجوماااا(نگران)
نینا : آشوما گیلیه نکون (کیوت بعد آجوما رو بغل میکنه)
آجوما : ع...عزیزکم...م..ممنون
هانی : آجوما مشکل چیه نکنه لارا چیزیش شده
کوک : آجوما ته کاری کرده
آجوما : من چیزی نمیتونم بگم خودتون برین بفهمید(ناراحت بعدش میره بیرون )
سوبین : هانی بیا بریم ببینیم لارا چشه
هانی : باشع
رفتیم سمت اتاق لارا اما کسی نبود داشتیم از جلوی اتاق ته رد میشدیم که صدایی شنیدیم
سوبین : چی بود
هانی : شبیه صدای هق هقه
سوبین : نکنه لاراست
هانی : درو باز کردمو با جسم بی رنگو روحه لارا مواجه شدم
سوبین : یاخود خودا چی شده (نگران)
لارا : (سکوت و نگاه میکنه)
هانی : لارا رو تکون میدم و ازش میپرسم
دختر چت شده
لارا : ا....اون...ع...عوضی(هق هق و گریه )
سوبین : اون عوضی کیه
هانی : تهیونگ چیکار کرده(نگران)
لارا : ا....اون...بهم..ت..تجا...تجاو..ز..ک...کرد
سوبین : چی(داد)
هانی : تهیونگ چرا چرا باید همچین کاری کنه نه نه حتما دلیلی داره او..اون‌‌‌‌.(نگران و ناراحت)
لارا : چو...چون‌..ر..رفتم...ا..اتاقه..ل...لی..لینا(بغض)
کوک : تهیونگ اومد پکر بود خیلی زیاد برام سوال بود چشه یه عالمه چیز میزم دستش بود
کوک : چه خبره
ته : کوک خودمو بدبخت کردم شمارم همچنین
کوک : حالت خوبه
دیدگاه ها (۰)

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

آبنبات تلخ

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط